مرخصی گرفته ای تا روز تولد پسرک در خانه با او باشی. جشن تولدش را قرار است دو روز بعدش بگیرید اما دلت خواسته روز روز تولدش هم خبری باشد. از صبح ساعت 7 دویده ای، خرید خوراکی و آشامیدنی، آرایشگاه پسرک برای اولین بار، درست کردن کیک میوه ای و قرمه سبزی، چیدن میز و مرتب کردن خانه، حمام خودت و پسرک، غذای مخصوصش، دسرش، تنظیم خوابش برای اینکه بتواند تا دیروقت بیدار بماند و ... «آقا» ساعت ده و ربع از سرکار می رسد و با خانه و زن و بچه ای مثل دسته گل روبرو می شود و اولین سوالی که به ذهنش می رسد این است: یادت نرفته که پیراهنهای مرا از اتوشویی بگیری؟!!